تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
حق نام دیگر من بود
دسته بندی : ادبی,,
  • بازدید : (586)

 

 پیش از انکه انسان پا بر زمین بگذارد خدا تکه ای خورشید و پاره ای ابر به او داد و فرمود ای انسان زندگی کن و بدان که در ازمون زندگی این ابر و این خورشید فراوان به کارت می اید .

انسان نفهمید که خدا چه می گوید پس از خدا خواست تا گره ندانستنش را کمی باز کند .

خداوند گفت این ابر و این خورشید ابزار کفر و ایمان توست.

زمین من اکنده از حق و باطل است اما اگر حق را دیدی خورشید را به در کش تا اشکارش کنی انگاه مومن خواعی بود اما اگر حق را بپوشانی نامت در زمره کافران خواهد امد.

انسان گفت من جز برای روشنگری به زمین نمی روم و می دانم این ابر هیچ گاه به کارم نخواهد امد .

انسان به دنیا امد اما هر گاه حق را پیشاروی خود دید چنان هراسید که خورشید از دستش افتاد.

حق تلخ بود. حق دشوار و ناگوار بود. حق سخت و سنگین بود.انسان حق را تاب نیاورد.

پس هربار که با حقی رویارو شد ان را پوشاند تا زیستنش را اسان کند.

فرشته ها می گریستند و می گفتند:حق را نپوشان حق را نپوشان این کفر است.

اما انسان هزاران سال بود که صدای هیچ فرشته ای را نمی شنید.

انسان کفران کرد و کفر ورزید و جهان را ابرهای کفر او پوشاند.

انسان به نزد خدا باز خواهد گشت . روز واپسین او((یوم الحسره)) نام دارد و خدا خواهد گفت: قسم به زمانی که زیان کردی حق نام دیگر من بود.


جملاتی الهام بخش ..
دسته بندی : ادبی,,
  • بازدید : (337)

بقیه درادامه مطلب >>

 


از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمند تر هم هست ؟
دسته بندی : ادبی,,
  • بازدید : (345)

در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟

در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.

ادامش در ادامه مطلب


پانصدهزار تومان مژدگانی !
دسته بندی : ادبی,,
  • بازدید : (365)

از دم در دانشگاه تا توی سرویس و توی در و دیوارهای خوابگاه هر ده قدمی که برمی داری یه اعلامیه میبینی که درمورد گم شدن یه چیزیه ... از کیف پول و کارت دانشجویی و کارت پایان خدمت گرفته تا لب تاپ !

چیزی که قابل تأمله اینه که جلب توجه کننده ترین جای اعلامیه قسمت مژدگانیشه ..

مژدگانی محفوظ است .. مژدگانی تحویل بگیرید .. نمیدونم دیگه خیلی اصطلاح های دیگه ..

قبلنا اینجوری نبود .. یکم رو معرفت آدما هم حساب می شد .. حالا از ده متری میتونی بخونی که بزرگ بالای برگه نوشته "صدهزار تومان مژدگانی" .."500,000 تومان مژدگانی" ...

یعنی اینقدر آدما بد شدن که فقط مژدگونی بتونه اونا رو ترغیب کنه که یه چیزی رو که پیدا کردن بیان بدن صاحبش ؟

آخه کارت دانشجویی تو ، کارت پایان خدمت یا نمیدونم برگ وکالت تو به چه درد بقیه میخوره ؟

خب هرکی ببینه میاد پس میده .. چرا کاری میکنیم که کم کم یه عادت بین مردم رواج بدیم که تا یه پاداش بهمون ندن کاری واسه کسی انجام ندیم ؟

به نظر من این نوع اعلامیه ها یه توهینه به بقیه .. باور کنید هنوزم آدما همشون بد نشدن .. هنوزم خیلیا بوی خدا میدن

نمیدونم این چیزا فقط توی شیرازه یا بقیه جاها هم همینطوره ..

 


فقر
دسته بندی : ادبی,,
  • بازدید : (487)

ميخواهم بگويم

فقر همه جا سر ميكشد
فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست
فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نیست
فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشیند 
فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ،‌ كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند  
فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند
فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود
فقر ، همه جا سر ميكشد 


فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست

فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است.

 

دوستان عزیز منتظر نظرها تون هستم.


ليست صفحات
تعداد صفحات : 2
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد